شیپور که بهنوعی نیازمندیهای اینترنتی بهحساب میآید، یک پلتفرم برای خریدوفروش کالاهای نو و دستدوم در ایران است. این اپلیکیشن که طرفداران زیادی را جذب خود کرده، یک رقیب جدی برای دیوار محسوب میشود. در ادامه این مطلب از استارتاپت با ما همراه باشید تا داستان شیپور را باهم بخوانیم.
«رضا اربابیان» موسس و مدیرعامل شیپور، متولد سال ۱۳۶۱ در تهران است و در ۱۴ سالگی یعنی سال ۱۳۷۵، بههمراه خانوادهاش به کانادا مهاجرت کرد. دو سال بعد، علیرغم بازگشت خانوادهاش به ایران، رضا برای ادامه تحصیل در کانادا ماند. او در کنار تحصیل دورههای راهنمایی و دبیرستان خود، به کارهای پارهوقت و سادهای مثل پخش روزنامه و کار در رستوران میپرداخت.
او پس از مدتی، در یک فستفود مشغول بهکار شد و با شروع کارهای ساده، در نهایت به مدیریت شیفت رسید. رضا با پذیرش در دانشگاه، مجبور شد به شهر دیگری نقلمکان کند و در آنجا بهکار فروشندگی پرداخت. او پس از اخذ مدرک کارشناسی خود در رشته اقتصاد، تصمیم گرفت تا همانجا، کار وارداتوصادرات را آغاز کند؛ اما به نتیجهای نرسید. رضا تحصیلاتش را ادامه داد و در رشته امبیای (MBA) با گرایش کارآفرینی، مدرک کارشناسی ارشد خود را گرفت.
او که در زمان دانشجویی خارج از کشور خود، پول زیادی نداشت؛ همیشه بهدنبال بهترین موقعیتها برای خرید لوازم باکیفیت و ارزان بود. بههمین منظور، در سایتهای نیازمندیها مثل ebay، جستجو میکرد تا فردی را بیابد که بهدلیل مسافرت یکی از وسایلش را به قیمت ارزانتر، برای فروش گذاشته یا به هر دلیلی قصد فروش کالای فوقالعادهای را دارد. حتی تمام وسایل خانهاش را از سایت ebay خرید و بهتدریج به یک سرگرمی برای او تبدیل شد. و گوشیهای تلفنهمراه را ارزان میخرید، تعمیراتشان را انجام میداد و در سایت ebay میفروخت. حتی زمانی که میخواست به ایران بازگردد، تمام وسایلش را از این طریق فروخت.

شروع داستان شیپور
رضا به اصرار پدرش که آینده درخشانی را در ایران برای او میدید؛ بعد از پایان تحصیلاتش به ایران بازگشت. البته خودش هم به این کار راضی بود:
اگر به ایران نمیآمدم، همیشه به این موضوع فکر میکردم که اگر به کشورم برمیگشتم، چه اتفاقی میافتاد؟!
رضا اربابیان
او بلافاصله پس از بازگشت به ایران، به شهر کوچک خسروشهر در نزدیکی تبریز رفت و در کارخانه تولیدی «هیدروفیل» و «حوله سهند» که متعلق به پدرش بود؛ به مدت دو سال مشغول بهکار شد. طی آن دو سال، او سعی کرد تا از تجربیات و تحصیلاتش استفاده کند؛ اما چندان مورد استقبال شیوههای سنتی آنجا نبود. رضا کمکم به فکر بازگشت به کانادا افتاد و نظر آشنایان را راجعبه ماندن در ایران جویا میشد. در یکی از این جلسات، با دو نفر آشنا شد که آنها هم به فکر نیازمندیها و خریدوفروش بودند. او که پس از بازگشت به ایران، خلا وجود چنین بازارای را کاملا حس میکرد؛ تصمیم گرفت تجربهاش را در خریدوفروش پیاده کند و درست همینجا بود که داستان شیپور شروع شد.
هرچند که سایتهای نیازمندی در آن زمان وجود داشتند؛ اما از نظر او، سبک آنها متفاوت بود. در سال ۸۹ او از بازگشتن به کانادا منصرف شد و تصمیم گرفت به کمک آن دو نفر، تحقیقات برای شروع این کار را آغاز کند. او که تصمیم داشت ابتدا به سراغ خریدوفروش آنلاین خودرو برود؛ طی تحقیقاتش متوجه شد که بهتر است، تخصصی کار نکند. او با یکی از سایتهای مشابه که ۱۲ سال پیش در ترکیه راهاندازی شده بود؛ آشنا شد و داستان شیپور را با الگوبرداری از آن رقم زد.
بهاینترتیب، داستان شیپور در سال ۱۳۹۰ کلید خورد و نام آن که به معنی جارزدن برای افراد است که بدانند چیزی برای فروش وجود دارد؛ بعد از گذشت چهار ماه «شیپور» انتخاب شد. رضا امور اجرایی را خودش بهعهده گرفت و آن دو نفر، بیشتر کمکهای مالی میکردند. او برای بخش فنی کار، بهدنبال افراد باتجربه بود و در ایران نتوانست فرد موردنظرش را پیدا کند؛ اما بالاخره در کشور اسلوونی با چند ایرانی آشنا شد که تجربه چنین کاری را داشتند و پشتیبانی امور فنی کار را به آنها سپرد.

در مرداد سال ۹۱ سایت راهاندازی شد و از آنجایی که منابع مالی چندانی در اختیار نداشت، به این گروه پیشنهاد داد تا در ازای کارشان، سهمی دریافت کنند؛ بنابراین آنها هم شریک شدند. اما طولی نکشید که بهدلیل کمبود نیرو، شریک جدید راهکارهای سادهای را پیشنهاد میداد که طبعا خروجی خوبی نداشت؛ درنهایت این شراکت پایان یافت و شیپور هم سهامش را پس گرفت.
مدل کسبوکار سایتهای نیازمندی بهویژه سایت «ایستگاه» در آن زمان، بهصورت تبلیغات بود و طبیعتا پس از راهاندازی شیپور، در سایت آنها هم آگهیها نمایش داده میشد؛ چیزی که اصلا موردپسند رضا نبود. او وست نداشت که این پروژه، حالت تبلیغاتی داشته باشد و میخواست که بیشتر، نیازمندیهای کالایی را پوشش دهد و بهجای حضور کسبوکارها، به حضور مردم عادی علاقهمند بود؛ بنابراین از تبلیغات فاصله گرفت.
در سال ۹۳ با یک شرکت سوئدی به نام Pomegranate آشنا شد که به سرمایهگذاری در بازار ایران علاقهمند بود. آنها که در شرکت «سرآوا» سرمایهگذاری کوچکی انجام داده بودند، در یکی از سفرهای خود به ایران، ضمن آشنایی با شیپور برای سرمایهگذاری در آن علاقهمند شدند. بهاین ترتیب آنها با رفع مشکلات فنی تیم شیپور، ارتباطات خوبی را ایجاد کردند و سایت شیپور در اسفند سال ۹۴ توانست به استانداردهای جهانی نزدیک شود. سپس تبلیغات گسترده خود را آغاز کردند و به تبلیغ کالاهای ارزانقیمت در بیلبوردهای بسیار بزرگ پرداختند تا توجه افراد را به خود جلب کنند. همچنین کمپینهای تبلیغاتی راه انداختند که بهدلیل عجیبوغریببودن برخی از آنها، حاشیههایی هم بهدنبال داشتند.
در حال حاضر کالاهایی مثل موبایل، لوازم الکترونیکی، لوازم خانگی، خودرو، املاک، لوازم تفریحی، لوازم شخصی و ورزشی در شیپور بهفروش میرسند. پلتفرم شیپور از طریق وبگاه، اپلیکیشن اندروید، iOS و همچنین ربات تلگرام فعالیت میکند. انتشار آگهیها در شیپور رایگان است و همین امر باعث جذب مخاطبین زیادی شده، تا جاییکه روزانه ۳۰۰ هزار نفر از شیپور بازدید میکنند و هر روز بیش از ۳۰ هزار آگهی در شیپور ثبت میشود. شیپور هنوز درآمدزایی نکرده و بیشتر به دنبال فرهنگسازی است. آنها قصد دارند که ثبت آگهیها، در آینده هم رایگان باشد و درآمدزاییشان از طریق ارزش افزودههایی خواهد بود که بعدا اضافه میکنند؛ البته در حال حاضر از طریق بروزرسانی، کمی درآمدزایی کردهاند. سرمایهگذاران شیپور هنوز به فکر توسعه شرکت هستند و دیدگاه بلندمدتی برای درآمدزایی خود دارند.

با وجود رقبای زیادی در حوزه نیازمندیهای آنلاین، شیپور رقیب اصلی خود را نیازمندیهای همشهری و دیوار میداند؛ بههمین دلیل همچنان روی فرهنگسازی بین مردم متمرکز است. چون هنوز در ایران، فرهنگ خرید کالای دستدوم جا نیفتاده است و نگاه مثبتی نسبت به آن وجود ندارد. در حالیکه در بسیاری از کشورهای خارجی، خرید کالای دستدوم، یک امر طبیعی است و به افزایش قدرت خرید مردم کمک میکند. برخلاف نیازمندیهای سنتی مثل همشهری که در قالب روزنامه ارائه میشود، تنوع ارائه کالاها و خدمات در شیپور بیشتر است و همچنین کالاهای دستدوم بسیاری در شیپور پیدا میشوند؛ بنابراین، درآمدزایی داستان شیپور دور از انتظار نخواهد بود.