همیشه شیرینترین پیروزیها، با سختی فراوان به دست میآیند؛ همان موفقیتهایی که برای رسیدن به آنها، باید به گودالهای تاریک شیرجه بزنید؛ با هر مانعی مبارزه کنید و با شجاعت تمام به لحظه مرگ و زندگی برسید. ولی اگر تمام تلاشهای شما به شکست ختم شود، چه اتفاقی میافتد؟ همه چیز تمام خواهد شد یا این شکست عامل موفقیت به حساب میآید؟
در کتابهای تاریخ، مستندات زیادی درباره شکست، یافت نمیشود و در واقع جامعه هم هنگام مواجه با آن، پاداشی برای شما قائل نمیشود. اما شکستهایی که در نهایت به موفقیت منجر شدهاند، یک استثنا در این زمینه به حساب میآیند. یک نمونه معروف از شکست افراد موفق در کتابهای تاریخی، توماس ادیسون (Thomas Edison)، خالق لامپهای رشتهای است. او برای دستیابی به هدف خود، بیش از ۱۰۰۰ بار تلاش کرد تا به نمونه اولیه لامپ رشتهای دست پیدا کرد. زمانی که از ادیسون درباره احساسش بعد از تجربه ۱۰۰۰ شکست پرسیدند، او پاسخ داد:
من ۱۰۰۰ بار شکست نخوردم؛ بلکه راه رسیدن به اختراع لامپ، ۱۰۰۰ پله بود که من آن را طی کردم.
توماس ادیسون
اما بر خلاف ادیسون، ما از شکست میترسیم و حتی از تصور آن، پرهیز میکنیم. در واقع ما به اندازهای که روی شکست نخوردن تمرکز داریم، روی موفقیت متمرکز نمیشویم. زمانی که یک قدم اشتباه برمیداریم، به سرعت آن را میپوشانیم، اشتباهات محاسباتی را ویرایش کرده یا حتی آنها را در رزومه خود نادیده میگیریم. جری سی بوستیک (Jerry C. Bostick)، یکی از کنترلکنندههای پرواز ناسا، هنگام ماموریت بازگرداندن سفینه آپولو 13 (Apollo 13) آسیب دیده به زمین، بیان کرده «شکست یک انتخاب نیست.» و این جمله تا به امروز، در خاطرهها حک شده است. او اعتقاد دارد شکست عامل موفقیت است نه نا امیدی.
در جوامع موفقیت محور، شکست به عنوان یک اتفاق در نظر گرفته نمیشود، بلکه یک کمبود تلقی میشود. این مطلب را کترین شولز (Kathryn Schulz)، نویسنده کتاب Being Wrong: Adventures in the Margin of Error اشاره کرده است. او بیان میکند:
در رأس همه اشتباهاتی که ما در زندگی مرتکب میشویم؛ همین نظریه غلط در مورد «شکست»، قرار دارد. ما در درک درستی از مفهوم کلمه «اشتباه» نداریم و این یکی از بزرگترین اشتباهات ما است.
کترین شولز
ما در این مقاله از استارتاپت سعی داریم به بررسی مزایای ریسکپذیری بپردازیم و این که آیا اعتقاد به نظریه شکست عامل موفقیت ، میتواند ما را در مسیر هدفمان قرار دهد؟

شکست، بزرگترین معلم زندگی
زمانی که نگاهی دقیقتر به زندگی بزرگان تاریخ میاندازیم، تمایل آنها به قبول شکست، اصلا چیز جدید و غیر عادی به نظر نمیآید. با بررسی زندگینامه افرادی مثل آگوستین، داروین و زیگمون فروید گرفته تا بزرگان تجارت و افسانههای ورزشی امروزی، درمییابیم شکست هم به اندازه هر ابزار دیگری برای دستیابی به موفقیت قدرتمند است.
باخت و شکست، بزرگترین معلمهای زندگی هستند اما متاسفانه، بسیاری از مردم و برخی از شرکتهای محافظهکار، به نظریه شکست عامل موفقیت اعتقادی ندارند و اصلا نمیخواهند به آن جا برسند. در عوض این افراد، در بازی رقابت، روش مطمئن و راحت را انتخاب میکنند تا از هرگونه ریسک در امان باشند و دائما همین بازی آسوده را برای هر هدفی تکرار میکنند. آنها معتقدند اگر با موجی از ریسکها و چالشها روبهرو نشوند، توجه خاصی را به خود جلب نمیکنند و در نهایت اگر شکست بخورند؛ هیچ کس متوجه آن نخواهد شد.
با توجه به رکودهای اقتصادی دنیای امروز، برخی از کارفرمایان نه تنها از شکست شرم نداشته بلکه آن را در آغوش میکشند و از نظریه شکست عامل موفقیت استقبال میکنند. امروزه بسیاری از کمپانیها برای استخدام، به دنبال رزومهای هستند که شکست و باخت را تجربه کرده باشند. چون معتقدند این افراد در میادین نبرد برای رسیدن به مقصود، تجربههایی با ارزش کسب کردهاند و در واقع کهنه سربازان شکست، به حساب میآیند.
کمپانیهای ترقیخواه بر این باورند که موفقیتهای بزرگ، به ریسکهای بزرگ بستگی دارند و شکست یک دستاورد ساده برای رسیدن به موفقیت است. مدیران این شرکتها، هیچگاه به خاطر اشتباهات، خود را نمیبازند، بلکه عبور از شکست ها را به عنوان راه حلی برای رسیدن به اهداف آینده، در نظر میگیرند. رالف هیث (Ralph Heath)، داستان پرداز مشهور و نویسنده کتاب Celebrating Failure، میگوید:
کوتاهترین راه برای دستیابی به موفقیت این است که نگرشی به سمت شکست بدون ترس داشته باشید. برای اینکه کارها خوب پیش رود و روحیه رقابت در همکاران برانگیخته شود؛ رهبران و مدیران رده اول، باید ریسکهای بزرگ را تجربه کنند.
رالف هیث
در راهاندازی کسب و کار کوچک، علاوه بر مواردی مانند نقشه راه مناسب، تکنولوژی، محصول و ایدههای مفید برای عبور از موانع؛ به داشتن قدرت ریسک بدون هیچ ترس و وحشتی از شکست، نیاز دارید. در واقع اعتقاد به این که شکست عامل موفقیت است، یکی از راههای رسیدن به هدف در استراتژی کسب و کار است.
دستیابی به تمام پتانسیلها

به کارگیری این اصول، برای اهداف شخصی هم مفید است، چه این هدف غلبه بر مشکلات کسب و کارهای کوچک باشد یا دستیابی به پتانسیلهای فردی در تمامی جهات زندگی. شما برای رسیدن به قلههای موفقیت و ممکن کردن غیر ممکنها، باید بزرگ فکر کنید و از شکست نترسید. وقتی به اشخاصی با چنین افکار ذهنی فکر میکنید؛ حتما مخترعان، کاوشگران و افراد بیپروا به ذهنتان خطور میکنند. آنها شکست را عامل موفقیت میدانند. شما برای داشتن طرز فکر، لازم نیست کارهای سختی انجام دهید یا قله اورست را فتح کنید؛ باور داشتن به مقوله شکست در کسب و کار کمک بزرگی برای شما خواهد بود.
زمانی که پاداش موفقیت بزرگ باشد، پذیرفتن شکستهای احتمالی راحتتر است؛ چه این پیروزی مربوط به شروع کسب و کار جدید باشد، چه اعتماد به شخصی دیگر برای شروع رابطهای عمیق. جان مکسول (John C. Maxwell) در کتاب Failing Forward ، آورده است: «برای دستیابی به هرگونه هدف باارزش، باید ریسک کنید.» او برای اثبات حرف خود، زندگی هوانورد افسانهای، آملیا مری ارهارت (Amelia Mary Earhart) را مثال زد که رکوردهای زیادی را ثبت کرده است.
آملیا اولین خلبان زن است که به تنهایی بر فراز اقیانوس اطلس پرواز کرده است. هرچند آخرین پرواز او موفقیتآمیز نبود، اما مکسول معتقد بود که پاداش حاصل از ریسک آملیا، ارزش پذیرش شکست را داشت. این خلبان زن، شکست را عامل موفقیت معرفی کرده و آن را به خوبی میشناسد.
زمانی که بحث ریسک به میان میآمد، تصمیم بگیرید که آیا هدف شما ارزش ریسک کردن دارد یا نه. اگر ارزشش را دارد، نگران نباشید و دست به کار شوید.
آملیا مری ارهارت
البته، پذیرش ریسک هم اصولی دارد و باید شرایط آن محاسبه و بررسی شود. دستیابی به هدف، نیاز به آمادگی و آگاهی از قابلیتها دارد؛ نباید کورکورانه در شب پرواز کنید و به امید نور بگردید.
قدرت ریسکپذیری بالا
رالف هیث (Ralph Heath) رهبر گروه نویسندگان میگوید: «یکی از بزرگترین رازهای موفقیت این است که در محدوده قدرت خود عمل کنید، اما خارج از محدوده آسایش!» ممکن است شکست بخورید یا به موفقیت بزرگی دست پیدا کنید؛ به همین دلیل است که ریسک و شجاعت، همیشه جزو شروط لازم کسب و کار است. فارق از هر نتیجه، در این شرایط شما بیشتر از قبل با استعدادهای خود آشنا میشوید و میل بیشتری برای رو به رو شدن با چالشهای بعدی پیدا میکنید و اعتقادتان به نظریه شکست عامل موفقیت قویتر میشود. در نگاه اول این موضوع خطرناک به نظر میرسد، اما با چند روش ساده میتوانید در برابر این گونه شرایط ایستادگی کنید و در صورت بروز شکست، یک شکست موفق را تجربه کنید.
۱. نگرش مثبت ایجاد کنید

اولین قدم این است که آگاهانه برای رسیدن به نگرش مثبت، تلاش کنید. مهم نیست با چه چیزی رو به رو خواهید شد، چون قرار است در این راه، تجربههای زیادی کسب کنید و به جلو پیش بروید. این یک حقیقت است که ذاتا همه آدمها ذهن مثبت ندارند و انتخاب آگاهانه نگرش مثبت، صرفا به تصمیم شخص شماست. دقیقا همین ذهنیت مثبت است که در شرایط سختی به شما گوشزد میکند که شکست عامل موفقیت است و با تلاش دوباره میتوان قلههای پیروزی را فتح کرد.
۲. منابع انگیزشی را بخوانید، ببینید و گوش دهید
دومین قدم این است که آگاهانه برای یافتن مطالب انگیزشی که نگرش مثبت ایجاد میکنند، تلاش کنید؛ آنها را ببینید، گوش کنید و بخوانید. کتابهای زیادی در این زمینه وجود دارند، از جمله کتاب The Power of Positive Thinking. شاید با خود فکر کنید که برای داشتن ذهن مثبت، چه نیازی به خواندن این مطالب است؛ اما خواندن این گونه کتابها، ذهن شما را پر میکند و برای داشتن نگرش مثبت، آماده میکند. بهتر است شکست استارتاپ ها، افراد موفق و عکسالعملهای آنها را مطالعه کنید و با مقوله شکست عامل موفقیت بیشتر آشنا شوید. حتی اگر رییس یک شرکت بزرگ هستید و متوجه شدید که یکی از کارمندان شما با وجود تمامی تلاشهایش شکست خورده ولی دوباره برخاسته و برای رسیدن به هدف تلاش میکند؛ حتما پاداشی برای او در نظر بگیرید و تلاشهایش را جلوی سایر اعضا تحسین کنید تا همه متوجه شوند که شکست عامل موفقیت است.
با این کار کارمندان با خود میگویند: «خب همکارم، همون کسی که رییس ازش تقدیر کرده؛ شکست خورده بود. اما حالا نه فقط به کارش ادامه میده، بلکه با پاداشی که گرفته، یه ماشین هم خریده! پس من هم میتونم برای هدف بزرگم تلاش کنم و ترسی از شکست و اخراج شدن نداشته باشم.» در نهایت، شما افرادی شجاع و با انگیزه در شرکت خود خواهید داشت که برای رسیدن به اهداف بزرگ تلاش میکنند. حتی آنها در طول زمان به این نتیجه خواهند رسید که: «اگر من از خود راضی باشم و هیچگونه ریسکی انجام ندهم، ممکن است همکاران دیگرم با ریسک و تلاش، جای من را به مرور زمان بگیرند.»
شما باید همیشه بهترین روش را برای پیش بردن زندگی خود پیدا کنید، وگرنه شخصی دیگر از راه خواهد رسید و راه نرفته شما را کشف خواهد کرد و با پیشرفتی که برایش حاصل میشود، از نتیجه نهایی لذت خواهد برد. پس بهتر است با اعتقاد به نظریه شکست عامل موفقیت، آگاهانه ریسک کنید و به جلو بروید؛ یا میتوانید با منفی گرایی یک بازنده تمام عیار باشید و به هیچ جا نرسید.