خلاقیت در کسب و کار را میتوان نقطه قوت یک کسب و کار جدید، برای جلب نظر مشتریان دانست. در این مقاله از استارتاپت، برندون اشتاینر (Brandon Steiner) داستان اختراع نان شیرینی مخصوص به خودش را تعریف خواهد کرد. او این دستور پخت را زمانی که تنها ۱۴ سال داشت، ابدااع کرد. بعدها پس از کسب شهرت اشتاینر، این نان شیرینی به «شیرینی همه چیز» شهرت پیدا کرد.
داستانی که اشتاینر میگوید درباره دورانی است که او روزنامه میفروخت و بابت هر نسخه روزنامهای که تحویل میداد، ۸ سنت دستمزد میگرفت. کسب و کار تنها با ۳۴ مشتری در روز، خیلی جالب نبود تا اینکه مادرش از او پرسید:
چه کارهای دیگری میتوانی برای مشتریهایت انجام دهی؟
او از این جمله به عنوان نقطه عطفی در زندگی خود یاد میکند که به واسطه آن توانست، به راز خلاقیت در کسب و کار پی ببرد.

راز خلاقیت در کسب و کار یک جمله است: چه کارهای دیگری میتوانی برای مشتریهایت انجام دهی؟
این دقیقا همان زمانی بود که اشتاینر تصمیم گرفت برای تمام مشتریها، کنار روزنامه صبحگاهی آنها، یک نان شیرینی هم بیاورد. با گذشت یک ماه، او مجبور شد تا تحویلها را با یک گاری انجام دهد؛ چراکه ۲۵۰ روزنامه برای دوچرخه او زیادی سنگین بود. بله، اشتاینر با ایده ساده خود، از ۳۴ روزنامه در روز، به روزانه ۲۵۰ عدد روزنامه رسیده بود.
رفته رفته با افزایش فروش، او توانست از آن گاری کوچک، به یک فروشگاه شیرینی نه چندان بزرگ برسد. فروشگاهی که در هر ساعت ۱٫۵ دلار درآمد داشت. اشتاینر که در آن سال، یعنی سال ۱۹۷۳ پسر بچهای بیش نبود، از ساعت ۳:۳۰ صبح شروع به کار میکرد تا بتواند خمیر شیرینیهایش را آماده کند. یک روز صبح، اشتاینر تصمیم گرفت تا مقداری از مواد عذایی که دور و برش بود را روی شیرینیها بپاشد. با خود میگفت: یه خورده از این، خب یه کم هم از اون اضافه میکنم. او آنقدر اینکار را ادامه داد که شیرینیاش تقریبا همه چیز داشت، اینگونه بود که او «شیرینی همه چیز» را ساخت.
یک بار دیگر به داستانی که خواندید توجه کنید. درسهای فوقالعاده ارزشمندی که او از زندگی آموخته بود، ترکیبکردن چیزهای مختلف همانطور که گفت «یه کم از این، خب حالا یه خورده هم از اون اضافه میکنم»، همچنین انجام دادن کارهایی که جهتگیری و دستهبندی شناختهشدهای نداشت؛ همه اینها ویژگیهایی است که میتوان از شخصیت او فهمید. با کارهایی که انجام میدهد، این گونه به نظر میآید که ذهن او همواره در حال حرکت رو به جلو است.
خلاقیت اشتاینر در ایجاد کسب و کار، با بنیانگذاری صنعت یادبودهای ورزشی تکمیل میشود

برندون اشتاینر یک کارآفرین موفق است. او کسی است که در صنعت یادبودهای ورزشی (Sports Memorabilia)، انقلاب ایجاد کرد. اشتاینر در سال ۱۹۸۷، تنها با اختصاص سرمایه ۴ هزار دلار، یک عدد کامپیوتر مک و یک دستیار، توانست «صنایع ورزشی اشتاینر» را بنیانگذاری کند. با رونق کار، او سعی کرد تا تخصصی پیدا کند که با استفاده از آن بتواند به شرکتها کمک کند تا از ورزش، به عنوان نوعی نیروی محرکه برای ارتقای کار خود استفاده کنند. صنایع ورزشی اشتاینر بیش از ۲۵ سال زمان، صرف تشکیل روابط با ۲.۰۰۰ ورزشکار، لیگ ملی و تیم ورزشی کرد. همچنین این شرکت، تولیدکننده پیشروی کلکسیونهایی از امضاهای معتبر قهرمانهای ورزشی معروف بود. اشتاینر تا کنون تعداد بیشماری کلاه بیسبال، کلاه راگبی و پیراهن امضا شده به مزایده گذاشته است. او حتی یک بار، خاک استادیوم قدیمی یانکیها را هم معامله کرده است.
بعد از اینکه اشتاینر متوجه شد، ورزشکاران حرفهای نیاز به تأییدیههای رسمی و شکل و قالب تجاری دارند، به سرعت شرکت خود را در نیویورک تأسیس کرد. او از این راه توانست، رهبری نوعی صنعت را به عهده بگیرد که به ارائه بزرگترین ستارگان ورزشی میپردازد.
شکست، قسمتی از داستان پیروزی است
همانطور که حدس میزنید، میلیونها افسانه درباره موفقیتهای اشتاینر شکل گرفت. در کتاب سوم او به نام «زندگی کردن با هدف (Living On Purpose)» که در اواخر سال ۲۰۱۸ منتشر شد، او رازگشایی میکند که بعد از واگذاری صنایع اشتاینر به گروه اومنیکام در سال ۲۰۰۰، به اصطلاح چگونه کفگیرش به ته دیگ میخورد. با وجود اینکه بعدها گزارشی منتشر شد که ادعا میکرد، این واگذاری با مبلغ ۲۵ میلیون دلار انجام شده است. درست زمانی که همه منتظر بهترین اتفاق بودند، بدترین اتفاق ممکن رخ داد.
بعد از نزدیک به ۲ دهه تلاش بیامان و ساعتها زحمت برای ساخت یک شرکت، حتی اگر بخواهم دقیقتر بگویم یک صنعت، حالا من پس از فروش شرکتم، از نظر روحی یک ورشکسته به شمار میآمدم. به دلیل متحمل شدن دوندگیهای آن چنانی، من از نظر روحی باید به جایی تاریک و عمیق در درونم میرفتم و خب این تصمیم، پیامدهایی هم برای من داشت.
برندون اشتاینر

قطعا قبل از اینکه نور و روشنایی فرا برسد، به وجود هرج و مرج و تاریکی نیاز است. من همیشه با خود میگفتم: عجب موقعیت و مقامی دارم، همه این پول مال من است. اما به یکباره وضع این طور تغییر کرد که با خود گفتم: واقعا در زندگی خود چه کاری انجام دادهام؟ من چه کسی هستم؟ مجبور شدم به عقب برگردم، مجبور شدم اهدافم را یادداشت کنم، به نصیحت دوستانم گوش دهم و تحلیلی درباره خودم داشته باشم. این اصلا راحت نیست که غرور خود را در هم فشارید و از این که شیره جانتان مکیده شود، احساس خوشحالی کنید.
برندون اشتاینر
اصلاً مهم نیست که چقدر در زندگی موفق هستید، شکستهایی هرچند جزئی هم وجود دارند. هرچه موفقیت بیشتر، شکست هم بیشتر. باید آغوش خود را برای شکست خوردن باز کنید و از شکستها بیاموزید تا به جلو حرکت کنید.
برندون اشتاینر
با وجود واگذاری، اشتاینر هیچگاه اداره شرکتی را که با نام او متولد شده بود، رها نکرد. روابط متعددی با ورزشکاران برقرار کرد. او همزمان با این فعالیتها، در خدمات غذایی و مهمانداری هم فعالیت داشت.
شکست بخشی از موفقیت است
تمام این موفقیتها اشتاینر را تحت فشار گذاشت تا تفکرش را تغییر دهد.
من همیشه خیلی اهل رقابت بودم، مثلا از همان دوران کودکی اگر در رقابتهای کوچک هم چند قدم عقب میافتادم؛ تصور میکردم که دیگر بازی تمام شدهاست. خیلی زود دست از تلاش میکشیدم، چرا که کسی که اول از همه به خط پایان میرسید، من نبودم. اصلا مهم نیست که چقدر در زندگی موفق هستید، شکستهایی هرچند جزئی هم وجود دارند. هرچه موفقیت بیشتر، شکست هم بیشتر. باید آغوش خود را برای شکست خوردن باز کنید، و از شکستها درس بگیرید تا به جلو حرکت کنید.
برندون اشتاینر

اشتاینر در سال ۲۰۰۲ در سمیناری در دانشکده تجارت دانشگاه هاروارد شرکت میکند، پس از بازگست از این سمینار، او به نوعی احساس تولد دوباره میکند، زیرا یک باور تازه در وجودش شکل گرفته بود. پس از این سمینار او با تمام وجود به این حقیقت برد که «شکست بخشی از موفقیت» است. در واقع شکستها به ما درباره تصحیح برخی نواقص یا حتی کنار گذاشتن بعضی کارها، اطلاع میدهند.
اشتاینر میگوید که بسیاری از رهبران موفقی که میشناسد، خیلی راحت میتوانند ایدههایی که به نظر آنها ناکارآمد میآید را رها کنند؛ حتی زمانی که بسیاری از افراد به قابلیت این ایدهها شک ندارند. به موقع دریافتن نقاط ضعف یک ایده، نکتهای است که تعداد زیادی از رهبران از آن عاجزند.
تنها یک رهبر بی ارزش، کنار گذاشتن برخی ایدهها را نه یک قدرت، بلکه یک ضعف میداند. این افراد تصور میکنند باید تا زمانی که به وضوح ناکارآمدی یک ایده مشخص شود، به جنگیدن برای آن ادامه دهند. در صورتیکه باید هرچه زودتر، آن را کنار بگذارند و به سراغ ایده بعدی بروند. در واقع در چنین موقعیتهایی بزرگترین دشمن ما، خودمان هستیم.
برندون اشتاینر
زندگی این مدیر عامل که به خلاقیت در کسب و کار مشهور است، اکنون چگونه میگذرد؟

اشتاینر در ژوئن امسال ۶۰ ساله میشود، اما هیچ برنامهای برای کاهش سرعت کار یا کنار گذاشتن تجارتش ندارد. البته او معتقد است که شاید در آینده، وقت بیشتری با همسر و ۳ فرزند خود بگذراند و به مدیریت آموزشگاه ورزشی خود بپردازد. او این آموزشگاه را در شهر سیراکوس (Syracuse) به کمک دپارتمان ورزشی دانشگاه این شهر، پایه گذاری کرده است. پسربچه اهل بروکلین، حالا ساکن نیویورک است و فاصله زیادی از فروش روزنامه و اختراع نان شیرینی، گرفته است.
این درست همان جایی است که میخواستم در این لحظه از زندگیم در آن باشم. خانوادهام سلامت هستند، وارد سیامین سال ازدواجم میشوم، فرزندانم شبیه خودم هستند و خودم هم سلامتم. این زیباترین و شادترین حالتی است که تا به حال در زندگی تجربه کردهام. باید خیلی احمق باشم که به این چیزها فکر نکنم.
برندون اشتاینر
اشتاینر خارج از کسب و کار، چگونه از خلاقیت خود استفاده میکند؟
مؤسس و مدیرعامل شرکت یادبودهای ورزشی اشتاینر، کمک کرد که جمع آوری کلکسیونهای ورزشی به تجارت عظیمی بدل شود. اما کلکسیونی که برای او ویژه است، بسیار شخصیتر از یک کلکسیون ورزشی است. اشنایدر از ۴۰ سالگی، هوشمندانهترین جملات عمرش را در کلکسیونی نگهداشتهاست؛ مطالبی که از دوستان و همکاران فراگرفته یا سادهترین چیزهایی که از رسانه ها شنیده را یادداشت کرده است. البته برخی از آنها، جملاتی هستند که به ذهن خودش رسیدهاند. ۷ سال بعد، او این پرونده را به پسرش ایمیل میکند؛ بعدها پسرش این جملات را با مخاطبانش به اشتراک میگذارد. این پرونده شامل ۲۰۰ صفحه از این جملات است که برخی از جملات مورد علاقه اشتاینر در اینجا ذکر شدهاند:

- اگر رنگین کمان میخواهی، در مقابل باران ایستادگی کن.
- موفقیت یک مسیر است. میان این مسیر و سفر تفریحی، تفاوت وجود دارد.
- وقتت را بیهوده میگذرانی یا روی آن سرمایه گذاری میکنی؟
- روابط مانند آیینه هستند. اگر با همسرتان احساس خوشحالی نمیکنید، احتمالا او هم با شما احساس خوشحالی نمیکند. این موضوع در مورد روابط شما با کارمندانتان هم یکسان است.